پیام رهبری
این دانشگاه، مادر دانشگاههای صنعتی کشور است
دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران) در سالهای پس از انقلاب مکرر شاهد حضور و اهتمام مقام معظم رهبری به این دانشگاه و دانشگاهیان آن بوده است.
در تاریخ 9/12/79 نیز بنا به درخواست اساتید و دانشجویان دانشگاه رهبر انقلاب دعوت آنان را مورد اجابت قرارداد و در یک دیدار 5 ساعته ضمن قرائت فاتحه در کنار یادمان 90 شهید دانشجوی این دانشگاه، با حضور در جمع دانشجویان، به ایراد سخنانی پرداختند که خلاصهای از متن سخنرانی ایشان در زیر میآید:
حضور در جمع شما جوانان عزیز؛ جوانانی که بدون هیچ مبالغه و اغراقی، باید بگویم ستارگان درخشانی هستید که آسمان آینده این کشور را نورباران کردهاید، بسیار شیرین و زیباست و اما من برای این دانشگاه احترام زیادی قائلم. سابقه هم به این دانشگاه زیاد رفتوآمد کردهام، اینجا در واقع مادر دانشگاههای صنعتی کشور است. قدیمیترین و شاید پرکارترین دانشگاه صنعتی در دورانهای مختلف. بنده خوشبختانه از سابق نسبت به دانشجو و فضا و محیط علمی این دانشگاه گرایش قلبی داشتهام، امروز هم دارم، دانشگاه بسیار خوب و مغتنمی است و امیدوارم که ان شا الله این فرضت را پیدا کند که نقش بارز خودش را در وظایفی که بر عهدهاش هست، همواره ایفا کند.
یکی از وظایف مهم دانشگاهها عبارت است از نواندیشی علمی، مسئله تجربه، فقط بلای محیطهای دینی و افکار دینی نیست؛ در همه محیطها، تحجر، ایستایی و پایبند بودن به جزمیگراییهایی که بر انسان تحمیل شده، بدون اینکه منطق درستی به دنبالش باشد – یک بلاست. آنچه که برای یک محیط علمی و دانشگاهی وظیفه آرمانی محسوب میشود، این است که در زمینه مسائل علمی، نو اندیش باشد. معنای واقعی تولید علم این است. تولید علم، فقط انتقال علم نیست، نوآوری علمی در درجه اول حائز اهمیت است.
یکی از فرایض حتمی برای این نسل، که در درجه اول هم این فریضه بر دوش شما دانشگاهیان است عبارت از تقویت بنیه علمی کشور است، ما اگر علم نداشته باشیم، اقتصادمان، صنعتمان، حتی مدیریت و مسائل اجتماعیمان عقب خواهد ماند.
امروز کسانی که دارند بر دنیا خدایی میکنند، آن دستهای مرموزی که امروز اختیار منابع عظیم انسانی و مادی دنیا را در دست گرفتهاند و همه اقیانوسها و همه تنگههای حساس دریایی زیر چشم آنهاست و هر جا میخواهند دخالت میکنند، با ابزار علم بود که توانستند بشریت را به این خاکستر بنشانند. لذا برای مقابله با کار آنها، علم لازم است.
اگر بخواهید از لحاظ علمی پیش بروید، باید جرأت نوآوری داشته باشید. استاد و دانشجو باید از قید و زنجیره جزمگیری تعریفهای علمی القاء شده و دائمی دانستن آنها خلاص بشوند. البته اشتباه نشود، من کسی را به آنارشیسم علمی و به مهملگویی توصیه نمیکنم. در هر زمینهای، آن کسانی که از دانش برخوردار نیستند، اگر بخواهند به خیال خودشان نوآوری بکنند، به مهملگویی میافتند. باید مغزهای متفکر استاد و دانشجوی ما بسیاری از مفاهیم حقوقی، اجتماعی و سیاسی را که شکل و قالب غربی آنها در نظر بعضی مثل وحی منزل است و نمیشود دربارهاش اندک تشکیکی کرد، در کارگاههای تحقیقاتی عظیم علوم مختلف حلاجی کنند، روی آنها سؤال بگذارند. این جزمیتها را بشکنند و راههای تازهای پیدا کنند. هم خودشان استفاده کنند، هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است، امروز انتظار کشور ما از دانشگاه این است.
من میخواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوی خودمان را توجه بدهم که مواظب تئوریهای وارداتی غربی که هیچ هدفی جز حفظ آن روابط تحکمآمیز غرب با کشورهایی از قبیل کشور ما را ندارد، باشند.
جنگ فرهنگی کار آسانی نیست، کار زبدگان است. لذا زبدگان مینشینند فکر میکنند و نسخه مینویسند و متأسفانه عدهای هم در داخل همانها را رله میکنند با آنها حرفهایی را میزنند، عدهای هم فارسی آن را میگویند و شکل بومی به آن حرفها میدهند! باید مراقب اینها بود.
من در این زمینه حرفهای زیادی با محیط دانشگاه و جوان دانشگاهی و استاد دانشگاهی دارم. این حرفها، حرفهای جدی است و نمیشود صورت مسئله را پاک کرد و رفت خاطر جمع یک گوشه نشست.
دانشگاه اوج خدماتی را که میتواند به یک کشور ارائه بشود، تأمین میکند، دانشگاه برای کشور خیلی مهم است.
البته انقلاب و دانشگاه خدمات متقابل فراوانی دارند. از سال 1342 که نهضت اسلامی به میدان آمد، دانشگاه جزو اولین جاهایی بود که تجارب کرد. البته آن روز فضای دانشگاه، فضای کاملاً نامطلوبی بود، اما عناصر دانشگاهی، از استاد و دانشجو، به صورت تک و در اقلیت مطلق، از فضا نهراسید و پاسخ دادند. در طول دوران مبارزه از سال 1342 تا 1357 – پانزده سال – یکی از عناصر صفوف مقدم، دانشگاه بود، که بنده از نزدیک شاهد آن فعالیت بودم.
در آن دوران، ما دانشگاه را از نزدیک دیدیم، وقتی که نهضت به دور افتاده دانشگاه بهتدریج گداخته شد، تا اینکه سال آخر، حضور دانشگاه خیلی از محیطهای دیگر را تحت تأثیر و تحتالشعاع قرارداد. انقلاب هم که پیروز شد. جزو اولین کسانی که در قدمهای اول پیروزی انقلاب نقشهای بسیار مؤثری را بر عهده گرفتند، عناصری از دانشگاهیها بودند. من همین امروز در بین اساتید محترمی که در جلسه حضور داشتند، ناگهان بعضی از این دوستان را دیدم و خاطراتی از همان روزهای ورود امام و نقش اینها در ذهنم زنده شد. در جاهایی که نه نام، نه نان و نه شهرت کاذب مطرح بود. فقط مجاهدت خالصانه و مخلصانه دیده میشد. بعد هم در دوران جنگ، سه هزار شهید دانشجو تقدیم انقلاب و اسلام میشود که از این تعداد، نود نفر متعلق به دانشگاه شماست. اینها چیزهای کمی نیست، اینها خدمات دانشگاه است.
انقلاب هم به دانشگاه خدمات بزرگی کرد. به نظر من بزرگترین خدمت انقلاب به دانشگاه دو چیز بود: یکی اینکه احساس هویت مستقل ملی را به دانشگاه داد و دانشگاه را از رو به بیگانه داشتن و مجذوب و مبهوت بیگانه بودن و منفعل در مقابل بیگانه بودن نجات داد. قبل از انقلاب اینگونه بود. دوم اینکه دانشگاه را با مردم آشتی داد. دانشگاه قبل از انقلاب یک جزیره تک افتاده در میان اقیانوس خروشان مردم بود.
انقلاب دانشگاه را از این دو آفت بزرگ نجات داد، دانشگاه را خود اندیش، مستقل، دارای اعتماد به نفس، دارای قدرت تولید، تولید فکر و تولید علم مرتبط با قشرهای مختلف مردم، مرتبط با فرهنگ مردمی و متصل به دلبستگیها و عشقها و جاذبههای موجود میان مردم قرارداد.
بنده طرفدار دانشگاهی هستم که اصولی، اعتلا طلب، رو به مردم، فعال و از لحاظ علمی و فکری پرنشاط باشد، هر گز من دانشگاه و دانشگاهی را به محافظهکاری و اکتفا به آنچه که امروز از فکر و فرهنگ و معرفت در دست دارند، توصیه نمیکنم. نه، دانشگاه باید دائم نردبان تعالی را طی کند و پیش برود. من معتقدم محافظهکاری و اکتفای به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازی در همه زمینههای فکر و فرهنگ، قتلگاه انقلاب است. انقلاب اساساً یعنی گام بلند، که پشت سرش باید گامهای بلند دیگری برداشته شود.